عنوان کتاب | اژدهایی به نام طوفان بزرگ |
عنوان اصلی کتاب | Everyone Knows What a Dragon Looks Like |
موضوع اصلی کتاب | قصهها و افسانههای چین و ژاپن |
نویسنده | جی ویلیامز Jay Williams |
تصویرگر | مرسِر مِیِر |
مترجم | مهدی معینی |
ناشر | سازوکار |
گروه سنی | دوم تا ششم دبستان |
درجه | خیلی خوب |
موضوع اصلی: نجات دهنده(منجی)
کلمات کلیدی: مهماننوازی، دعا، ظاهربینی
شهر «وو» در نزدیکی سرزمین چین و میان دو رشته کوه بود. در پشت رشته کوه سواران وحشی زندگی میکردند که قصد داشتند به شهر «وو» و سپس به کشور چین حمله کنند. پسری فقیر و مهربان به نام «هان» نظافتچی دروازهی شهر بود. هان هنگام نظافت آواز میخواند و سوت میزد یا به کسانی که از دروازه میگذشتند سلام و تعارف میکرد تا خوشحالشان کند.
وزیران پادشاه شهر «وو» تمام پیشنهاداتشان برای مقابله با سواران وحشی به نتیجه ای نرسید. در آخر همگی تصمیم گرفتند به همراه مردم شهر به درگاه «طوفان بزرگ» دعا کنند تا به کمکشان بیاید.
صبح روز بعد، هنگامی که «هان» اطراف دروازه را نظافت میکرد، مرد کوتاه قد و چاقی با لباسهای کهنه از راه رسید و به هان «صبح بخیر» گفت. پیرمرد به هان گفت: ممکن است مرا پیش پادشاه ببری؟ هان توضیح داد که پادشاه درگیر جنگ با سواران وحشی و در عین حال منتظر طوفان بزرگ است. پیرمرد گفت: «میدانم! میدانم! من همان طوفان بزرگ هستم»
هان گفت: تو که شبیه طوفان بزرگ نیستی. پیرمرد گفت: مگر او را دیدهای؟ …